سلام
در زنگ های ریاضی نهایت تلاشم را کردم که همه ی دانش آموزانم به یک ریاضی دان واقعی تبدیل شوند.
ریاضی دانی که
از نظم الگوها ،به نظم در جهان و خالق این نظم تقارن شگفت اور پی برده باشد و نظم در زندگی را یاد گرفته باشد و به کار بندد ،از عدد نویسی یاد گرفته باشد که برای اینکه آدم ارزشمند و بزرگی شود باید تعداد رقم هایش از دیگران بیشتر باشد پس بیشتر برای خودش وقت بگذارد و روی خودش کار کند ،از صفر توخالی جلوی ممیز یاد گرفته باشد که انسان تو خالی ،انسانی که تکیه گاهی کج همچون ممیز داشته باشد نقشی ندارد و بی ارزش است و ممیز همچون خاک اندازی آن را می اندازد. یاد گرفته باشد که نباید به تکیه گاه کج (ممیز) اعتماد کرد چه برسد به اینکه در آن ضرب شود ؛ضرب شدن در تکیه گاه کج حتی انسان ها ی بزرگ و ارزشمند را هم کم و کوچک می کند.چرا که یک میلیون ضرب در یک میلیونی ام نهایتا برابر می شود با یک. یاد گرفته باشد که باید عدالت را همیشه رعایت کند همچون کسرها که هر شکل را عادلانه و به قسمت های مساوی تبدیل می کنند.یاد گرفته باشد همچون آن عادل ها باشد که وقتی بخواهند با هم مقایسه شوند سریع مخرج هایشان را مثل هم کنند تا کسر کوچکتر احساس حقارت نکند و بتواند صورتش را بالا بگیرد. از تقسیم کسرها یاد گرفته باشد برای اینکه بتواند محبتش را به همه بدهد و بینشان تقسیم کند،گاهی لازم است معکوس شود و حتی نهایتا ساده شود و این یعنی در قلب تک تک دوستدارانش جای گرفته است.از اعداد صحیح مثبت و منفی یاد گرفته باشد نیت هر کار است که به آن ارزش می دهد .چه بسا کار بزرگی که ارزشش کمتر از کار کوچکی باشد.چرا که صد کار منفی و بد از یک کار مثبت و خوب ارزشش بیشتر و بزرگتر است.یاد گرفته باشد که فاصله ی دو نقطه ،طول کوتاه ترین پاره خطی است که دو نقطه را به هم وصل می کند.پس برای اینکه از نقطه ی خویش به نقطه ی اهداف و آرزو ها در زندگی برسد ، نیازی به سخت گیری نیست .باید راهی کوتاه و متناسب با توانایی شخصی انتخاب کرد و بقیه را به الله توکل کرد.یاد گرفته باشد که بنی آدم اعضای یکدیگرند پس برای موفق شدن در زندگی باید همدیگر را یاری کنند ، باید همدیگر را کامل کنند ،باید مکمل هم باشند وگرنه هیچ زاویه ی پنجاه درجه ای بدون یاری زاویه ی صد و سی درجه کامل نمی شود.از نسبت های مساوی در کسرها یاد گرفته باشد برای موفق شدن در کارهای بزرگ باید به همان نسبت تلاش زیادی کرد باید پشتکار زیادی داشت.از جدول تناسب و سود و ضرر و خسر و تخفیف یاد گرفته باشد که باید حساب و کتاب کارهایش را داشته باشد و بداند «والعصر.ان الانسان لفی خسر....» تا خوشبخت شود و در آن دنیا هم، طعم واقعی خوشبختی و آرامش را بچشد. فهمیده باشد که احتمال پنجاه ،پنجاه یعنی که نمی داند که عاقبت به خیر می شود یا نه ،ممکن است آری و ممکن است خیر.پس تنها به تقریب زدن خدا چشم امید داشته باشد.تقریب زدن به روش گردکردن با تقریب کمتر از صدگان برای اعمال خوب ، تا 150 تبدیل به 200 شود و تقریب زدن به روش قطع کردن با تقریب کمتر از صدگان برای اعمال بد . تا 150 تبدیل به صفر شود.یاد گرفته باشد که برای اینکه شامل لطف خدا شود و الله تقریب برایش بزند باید متوسل شود . باید به معصومین چسبید .باید ترتیب عملیات را رعایت کرد. همچون اعداد در یک عبارت بزرگ عددی که خودشان را به ضرب و تقسیم می چسبانند تا طبق اولویت در ترتیب عملیات بتوانند از زندان های پرانتزی نجات پیدا کنند و در نهایت حقیقت هستی شان نمایان شود و مشخص شود که چند می ارزند و برابر (مساوی=) چه چیزی هستند.
ریاضی دان واقعی باید زبان ریاضی را یاد گرفته باشد.